آنها در همین نزدیکی در منطقه 20 شهرداری تهران قرار دارند. اینجا هر تصوری که از یک روستا دارید، بههم میریزد. نه مزرعهای را میبینید، نه باغ یا گاو و گوسفندی. تا چشم کار میکند زمین بیحاصل است. برای رسیدن به خانوادههایی که در کورههای آجرپزی کار میکنند از جادهای پر از دستانداز عبور میکنیم. به روستا که میرسیم بچهها بههمراه خانوادههایشان بیرون آلونکهایی که حکم خانههایشان را دارند، ایستادهاند. هوا بسیار گرمتر از روزهای قبل است، گویا در این روستا تنها آفتاب است که بدون هیچ منتی میبخشد. بیشتر اهالی روستا افغانستانی و برخی نیز اهل روستاهای خراسانجنوبی هستند که بهدلیل خشکسالی و بیکاری به این منطقه کوچ کردهاند.
زن جوانی به ما نزدیک میشود، چین و چروک دست و صورتش نشان از این دارد که زندگی هیچگاه به مرادش نبوده است، خود را فائزه فاطمی مینامد. فائزه لیسانس الهیات دارد که از تربتحیدریه به امید یافتن شغل به این منطقه مهاجرت کردهاست. او میگوید: حدود 40 نفر در هر کوره زندگی میکنند؛ اما فقط سه سرویس بهداشتی دارند و چند آلونک هم بهعنوان حمام وجود دارد که البته چون آب سالمی ندارند اغلب حمامی هم در کار نیست. فائزه معتقد است فقر و نبود امکانات آموزشی و بهداشتی مهمترین مشکل مردمی است که در کورهها زندگی میکنند.
من بههمراه جمعی از خیران و برخی از مسئولان معاونت توسعه روستایی بهداخل یکی از آلونکها میرویم، اتاقی کاهگلی، بدون پنجره و تاریک. معصومه با چادری رنگ و رو رفته در گوشهای نشسته است. او و پنج فرزندش در این اتاق زندگی میکنند. از او میپرسم چند سال داری که میگوید: نمیدانم، متولد 70 هستم. سهماه است که از تربتحیدریه به این روستا آمدم. شوهرم روزی یکهزار و 500 خشت میزند و در هفته 150 تا 200 هزار تومان درآمد داریم، اما این پولها بهجایی نمیرسد. دو هفته پیش دختر کوچک من بهخاطر عفونت بیمار شد، ولی پولی برای درمان آن نداشتیم. معصومه بیکاری را دلیل اصلی مهاجرات خود میداند و ادامه میدهد: در تربتحیدریه هیچ درآمدی نداشتیم، ولی در اینجا دستکم هفتگی دستمزد میگیریم.
پیرمردی از راه میرسد، قوز کرده و دندان ندارد. نمیداند چند سال دارد، مریض است و با وجود داشتن سن بالا همچنان در کورههای آجرپزی کار میکند. او میگوید: زمینگیر شدهام، ولی برای تأمین مخارج زندگی مجبورم کار کنم. توان کار کردن ندارم. زانوهایم درد میکند و شب تا صبح از شدت درد نمیتوانم بخوابم. او نیز از روستاهای تربتحیدریه به این منطقه آمده است.
در این سفر گروهی از خیران بهنام «همیاران داوطلب» ما را همراهی میکنند. آنها مدتی است که در این روستا فعالند و برخی از بچههای روستای محمودآباد زیرپوشش این گروه قرار دارند.
مردم این روستا از تمامی حقوق و مزایا محرومند
سارا خلیلی، مددکاری است که در گروه همیاران داوطلب فعالیت میکند. از او میخواهم تا بیشتر درباره کمکهای که به مردم این روستا میتوان کرد، توضیح دهد. او میگوید: کورههای آجرپزی منطقه خاورشهر و روستای محمودآباد محل کسبوکار و درآمد خانوادههایی است که از شدت فقر ناشی از خشکسالی و نداشتن محصول از مناطق فقیر کشور بهخصوص جنوب استان خراسان و از روستاهای تربتحیدریه به این منطقه مهاجرت کردهاند. تمامی اعضای خانواده این روستاییان از کودک تا بزرگ برای بهدست آوردن درآمد در گرمای زیاد و شرایط نامناسب در این کورهها کار میکنند. مردم این روستا محرومترین و مظلومترین افرادی هستند که بهدلیل فقر اقتصادی محل زندگی خود را رها کردهاند و هیچ حقوق و مزایایی ازجمله بیمه به این افراد تعلق نمیگیرد. در این روستا خانوادههایی زندگی میکنند که سه نسل در این کورهها کار کردهاند و دوران از کارافتادگی آنها با انواع بیماریهای جسمی همراه میشود.
خلیلی با بیان اینکه آموزش و اشتغال مهمترین نیاز روستای محمودآباد است، ادامه میدهد: این روستا دارای ظرفیتهایی است که قابلیت سرمایهگذاری را دارد. زنان این روستا به سه گروه تقسیم میشوند؛ گروهی که آموزش دیدهاند، اما سرمایهای برای کار ندارند؛ گروهی که سرمایه دارند و کار هم دارند، اما هیچ آموزشی ندیدهاند و گروهی که نه آموزش دیدهاند و نه کار دارند؛ ولی انگیزه بالایی را برای انجام فعالیت دارند. اکثر زنان این روستا بدسرپرست هستند و بهعبارتی خودشان سرپرست خانواده هستند و در کنار این زنان کودکان نیز مشغول بهکار هستند و اغلب پولی که بهدست میآورند، صرف اعتیاد میشود.
فقر آموزشی و بیماریهای عفونی بزرگترین مشکل روستای محمودآباد
بهمن بهمنی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و عضو گروه همیاران داوطلب، نیز که ما را در این بازدید همراهی میکرد، میگوید: برای ارائه خدمات بهتر به مردم محروم منطقه در وهله اول به هماهنگیهای بالادستی نیاز داریم. این مجموعه برای ادامه فعالیتهایش به منابع مالی هرچند محدودی نیازمند است؛ زیرا مردم منطقه اغلب بیمار هستند، ولی متأسفانه از بیماری خود آگاه نیستند و درصورت تشخیص بیماری نیز این افراد مهارت پیگیری بیماری و مراقبتهای درمانی خود را ندارند و باید توجه داشت که هزینههای درمانی این افراد نیز اغلب بسیار بالاست.
بهمنی میافزاید: عمده فعالیتهای ما در مدرسه و کمک به خانوادههایی است که دارای دانشآموز هستند. چیزی که بیشتر از فقر مالی به مردم این منطقه آسیب زده است فقر فرهنگی و آموزشی است. در این منطقه زنان کمسن و سالی هستند که چندین بچه دارند و حتی نمیدانند که چگونه بچهدار میشوند و میتوان گفت فقر آموزشی و بیماریهای عفونی بزرگترین مشکل این روستا بهشمار میآید.
بهبود و توسعه منطقه با هماهنگیهای بیندستگاهی فراهم میشود
کاوه معراجی، معاون برنامهریزی و امور زیربنایی معاونت توسعه روستایی، نیز که همراه ما بود، میگوید: هر روستا در کشور دارای ظرفیتهایی برای شکوفایی است که باید این ظرفیتها شناسایی شود و سپس مردم این مناطق را با آموزشهای تخصصی برای ایجاد شغل و راهاندازی کسبوکار آماده کرد.
معراجی میافزاید: متأسفانه وضعیت کارگران کورههای آجرپزی در روستای محمودآباد بسیار نامناسب است، نبود امنیت شغلی، حقوق عادلانه، بهداشت در خور و درصد کمی از رفاه اجتماعی اصلیترین مشکلات مردم این روستاست.
وی در ادامه با اشاره به فعالیت گروههای خیرین در این منطقه میگوید: بیشتر خیرین ما درحالحاضر بیشتر بهسمت پروژههای عمرانی همچون مدرسهسازی، مسجدسازی و غیره میروند؛ ولی متأسفانه در زمینه سلامت روان اقدامات بسیار کمی انجام شده است که جا دارد از کسانی که بدون هیچ چشمداشتی در این مناطق فعالیت میکنند، قدردانی کرد. سازمان تعاون روستایی حاضر است با تشکیل اتاقهای فکری به بررسی پتانسیلها و ظرفیتهای موجود منطقه بپردازد و با هماهنگیهای بیندستگاهی شرایط بهبود و توسعه منطقه را در حد توان فراهم کند.
گزارش از فاطمه ابراهیمی توچایی